دی ۲۳، ۱۳۸۹

Faust


دارم فاوست را می خونم . هنوز اوایلشم . یه جمله ای تو کتاب خیلی به دلم نشست :

خدا : تو هیچ چیز دیگر برای گفتن نداری ؟ هرگز جز برای گله سر دادن نمی خواهی بیایی ؟ و به گمان تو ، روی زمین هیچ چیز خوب نیست ؟
مفیستو فلس *: هیچ چیز سرور من . همه چیز آنجا جزیان کاملا بدی دارد ، مانند همیشه . دلم برای آدمیان در روز های بدبختیشان می سوزد . تا جایی که شرم دارم این موجودات بیچاره را آزار دهم!

* مفیستو فلس : نیروی اهریمنی داستان .