شهریور ۰۷، ۱۳۸۹

اومدم واسش کامنت بذارم که یه صدای تو سرم گفت : آخه به تو چه الاغ ! الاغ ! الاغ ! الاغ !

مرداد ۳۰، ۱۳۸۹

سرو شو !

امروز تو مترو یه دختر بچه دست فروش را دیدم . داشت دستمال فالی می فروخت . چهره معصومش پر از جای زخم بود ! چهره اش آینه تمام سختی هایی بود که تو این عمر کمش گذرانده ! خیلی ها ازش خرید کردند! می دونید نارحت کننده ترین قسمت داستان چیه ؟ اینه که اونایی که ازش خرید کردند با یه 200 تومن ساده وجدان خودشونو راحت کردند ! فکر کردند که فقط دینشون به اون بچه 200 تومنه ! 200 تومن دادند و به خیال خودشون وظیفه شون را در قبال یه دختر بچه دستفروش ادا کردند ! 200 تومن ! چه ارزون ! اون هم برای راحتی وجدان خودشون !
وقتی می بینم همچین آدم های نیازمندی هستند و من عمرم را دارم به بطالت می گذرونم از خودم بدم میاد ! آدم باید قوی باشه تا بتونه دیگران را کمک کنه ! آدم ضعیف هیچ کمکی از دستش بر نمیاد !
یاد حرف های آقای کریمی افتادم : سایه یه گل خیلی کوچیکه ! کسی زیرش جا نمی شه ! ولی سایه سرو ... ! اگه می خوای کسی را زیر سایه ات جا کنی باید سرو شی !

مرداد ۲۸، ۱۳۸۹

علی کریمی > آجرلو

فوتبال دوست دارم اما نه فوتبال ایران ! ولی تو تیم های ایرانی ،امسال طرف دار استیل و صبا باتری ام ،البته امسال هم مثل سال های گذشته از باخت استقلال خوش حال می شم ! صبا باتری را هم فقط واسه دروازبانش – مهدی واعظی - دوست دارم . این همه مقدمه چیدم تا در مورد استیل آذین حرف بزنم و در مورد علی کریمی و اون آجرلو ِ*** ! علی کریمی که همه می دونیم کلش بو قرمه سبزی می ده و زیر بار حرف زور نمیره بر علیه آجرلو که مدیر عامل استیل آذین مصاحبه می کنه و می گه : " با این مدیریت ، قهرمان نمی شیم ! " فردای اون روز آجرلو ، کریمی را به جرم " تظاهر به روزه خواری " از باشگاه اخراج می کنه !!! و بعد با مصاحبه ای که با نود می کنه میگه : " من مسطفی آجرلو ام ! من فقط به خاطر فوتبال این جا نیستم ، من برای اسلام و انقلاب و امام کار می کنم و اگر کریمی بر علیه من مصاحبه هم نمی کرد من روزه خوری ایشان را رسانه ای می کردم تا همه بفهمند ! " اینجاست که خون همچون منی از این همه دروغ و وقاحت به جوش میاد ! و من نمی دانم چرا آجرلو مردم را انقدر خر فرض کرده که همچین دروغ شاخداری را تحویل مردم میدهد ! و باز هم نمی دانم این آجرلو از کدام اسلام صحبت می کند ؟ چون این اسلامی که من می شناسم تاکید زیادی بر عیب پوشی از مردم دارد ! و باز هم نمی دانم چرا یک سردار باید اسلام را حربه ای برای یک کار غیر منطقیش قرار بده ! خلاصه وظیفه خودم دانستم که به نوبه خودم به این وسیله این همه وقاحت جناب آجرلو را محکوم کنم !


پیوست یک : تمام نقل قول ها صحت دارد ! ( = یعنی شما با خیال راحت این همه وقاحت را از آجرلو قبول کن اگر باور نکردید می تونید سرچ کنید !)

پیوست دو : اگر بازیکنی بر علیه مدیریت صحبت کنه ، اول توبیخ و جریمه و اینا میشه بعد اگهچند دفعه تکرار شد اخراجش می کنند !

پیوست سه : می تونید به جای *** ، سه تا فحش به سلیقه و کرم خودتون بذارید ، البته فحش هاتون تو رنج بی تربیت و پست و پلید و آشغال عوضی و این چیز ها باشه ، نه ... !

پیوست چهار ( بی ربط) : شاید من و تو خیلی با هم دوست باشیم ، شاید من و تو با هم صمیمی باشیم ، اما من دوست ندارم تو من را تا دم در دستشویی مشایعت کنی ! باور کن این معنی صمیمت نیست که همدیگر را تو دنیای حقیقی و مجازی تعقیب کنیم ! می فهمم که این ها همه از رو محبت توست ، می فهمم که می خوای صمیمتت را به من نشون بدی ، اما این راهش نیست ! راهش درک کردن و تعقیب کردن !
مخض رضای خدا ، بذارید اونی که باهاش خیلی صمیمی هستید یه خلوتی واسه خودش داشته باشه !

پیوست پنج ( مجددا بی ربط ) : احساس می کنم دوتا وزنه به پاهام وصل کردند و من نمی تونم تو گندی که توش گیر کردم جم بخورم !این گند انقدر روم تاثیر گذاشته که دیگه حتی نمی تونم به حال خودم گریه کنم ! انگار از خودم بدم میاد و خودم را مستحق گیر افتادن و نابود شدن می دونم !

مرداد ۲۳، ۱۳۸۹

احسان علیخانی ؟!؟

بعد از شنیدن شایعه حضور احسان علیخانی و یا فرزاد حسنی به عنوان مجری برنامه ماه عسل ، با دیدن حسن جوهرچی بر روی صندلی مجری احساس خوبی بهم دست داد ! هیچ وقت فکر نمی کردم رسانه ملی من را به این حد به رسونه که از دیدن حسن جوهرچی به عنوان مجری یک برنامه خوشحال شم !

پیوست یک : باز هم تکرار می کنم که از ندیدن احسان علیخانی بسی خوشحال شدیم !
پیوست دو : از نظر من روزه خوری(در ملا عام غذا خوردن در ماه رمضان) کار بدی نیست ولی این خیلی ناجوانمردیه که روزه خور محترم دو ساعت قبل از افطار در مترو ساندویچ کالباس گاز بزند !
پیوست سه : چه خوب است که دیگر احسان علیخانی مجری برنامه ماه عسل نیست !
پیوست چهار : برای دومین بار از غذا های سامان گلریز طبخ نمودم ! سوپ گوجه فرنگی ایتالیایی ! این نیز بسیار لذیذ بود !
پیوست پنج : تحمل احسان علیخانی غیر ممکن است مگر در مواردی که برای افطار مهمان داریم یا مهمان می شویم ولی سخت تر تحمل برنامه ، شنیدن تعریف دیگران از قیافه و طرز اجرای وقیحانه اوست !
پیوست شش : چه طور می شه کسی انقدر اجرای وقیحانه ( مخصوصا در برابر معلولین ) داشته باشه ولی از نظر دیگران اوکی باشه ؟
پیوست هفت : چرا احسان علیخانی فکر می کنه آسمان دهن وا کرده و این مثل یک نعمت بر ما نازل شده ؟

مرداد ۲۰، ۱۳۸۹

نخ میگو !

شنبه که داشتم تلفنی با هلا صحبت می کردم ، تی وی برنامه آشپزی گلریز را پخش می کرد. من گفتم خوشم نمیاد از این برنامه، اما هلا گفت غذاهای این برنامه را درست می کنه و خیلی هم غذا های خوشمزه ایه ! دوشنبه که بخاطر خستگی مفرط کلاس ها مو پیچونده بودم و جلو تی وی دراز کشیده بودم ، دیدم برنامه بهونه ( برنامه آشپزی که گلریز آشپزشه ) شروع شد . من هم در همون حالت دراز کشیده یه کاغذ و مداد از رو تاقچه پیدا کردم و شروع کردم به نوشتن ! اسم غذا : پاپیلا کاری . گویا پاپیلا یه غذای اسپانیایه و با میگو درست میشه ! دستور پختشو نوشتم و خودمو آماده کردم که 4 شنبه بپزمش ! امروز صبح مثل این کدبانو ها پاشودم رفتم میگو پاک کرده خریدم به امید اینکه نیاز نباشه خودم پاکش کنم . 600 گرم میگو پاک کرده خریدم و آمدم خونه ! شستمش و گذاشتم یخش وا بره ! بعد دو تا پیاز بزرگ خرد کردم ، پیاز های خیلی گریه داری بود !به امید اینکه کار سخته را انجام دادم ، گاز و روشن کردم و خواستم میگو و پیاز و بریزم تو قابلمه که مامانم سر رسید و گفت : چه زود میگو ها را پاک کردی !
- منم با غرور سر آشپز البرز جواب دادم : پاک کرده خریدم !
- مامانم یه نگاه به میگو ها کرد و گفت: نخشونو که در نیاوردی ؟
- من با قیافه متعجب : نخ ؟!
- منظورم روده میگوِ !
- روده میگو ! من باید به روده میگو دست بزنم !
فکر اینکه باید دست کنم تو شکم میگو و روده اشو در بیارم حالمو بد کرد !آخه من نمی خواستم به روده میگو دست بزنم ! اونم روده به اون درازی و کثیفی ! ولی خوب چاره چی بود ؟! راهی نبود جز آماده کردن اتاق عمل ! چاقو ، مو چین و جعبه دستمال کاغذی ! هر میگو را می گرفتم و می بریدم ، بعد روده اشو با مو چین می گرفتم و می کشیدم بیرون و بعد از هر عمل موچین را با دستمال کاغذی پاک می کردم و مغزم را ریفرش می کردم تا برای میگو و عمل بعدی آماده بشم .بعد از اینکه میگو ها پاک شد و غذا را پختم با خودم فکر کردم چه کار سخت و چندش آوری کردم ! و تعجب کردم که چه طور مامانم و خیلی از مامانای دیگه این کار را خیلی راحت می کنند ! و بعد به این نتیجه رسیدم که هنوز چقدر بچه ام واسه خیلی کارها !
پیوست یک : غذای خیلی خوشمزه ای بود !
پیوست دو : به این جمله که "کار دنیا برعکسه " کاملا اعتقاد دارم ! بعد از دو هفته که دست به گیتارم نزده بودم ، ناخن های دست چپمو کوتاه کردم تا شروع کنم به تمرین ! نیم ساعت از اتاقم رفتم بیرون ! وقتی برگشتم دیدم مامان خانوم رو تختم خوابیده ! یعنی گیتار میتار تعطیل !

مرداد ۱۴، ۱۳۸۹

تاسف می خورم ! تو هم بخور !



متاسف می شم وقتی می بینم یه دکتر 55 ساله ، با کلی لوح تقدیر و مدرک ایرانی و خارجی که به دیوار های مطبش نصب کرده ، با یه کروات که نماد تحصیلات خارج از کشوره ، با شنیدن یک تعریف کوچولو خر می شه و تازه حاضر میشه وظایفشو انجام بده . متاسف می شم وقتی منشی همین آقای دکتر ، میگه سوال پزشکیتونو از من بپرسید و نمی فهمه که در این حد نیست ! متاسف میشم وقتی می بینم یه آقایی با خانومش داره راه می ره به کس دیگه ای زیادی نگاه می کنه ! بیشتر متاسف می شم وقتی یه پسر در کنار دوس دخترش این کار رو می کنه ! اگه از دوس دخترش راضی نیست عوضش کنه ، اگه هست چرا بیش از حد نگاه می کنه ؟ تاسف می خورم که تقریبا 90% زوج ها برای هم عادی شدند ! تاسف می خورم که ... . چرا انقدر چیز های تاسف بار زیاد می بینم؟



مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

مازوخیسم !



از دست خودم عصبانی ام ، برای همین پیشنهاد شمال را رد می کنم . ترجیخ می دم بیرون نرم و خوش نگذرونم . وقتی می رم خرید چیز هایی را می خرم که عمرا در حالت عادی نمی خرم و خودم را مجبور می کنم ازشون استفاده کنم . قرص هامو نمی خورم تا قلبم درد بگیره . سیگار می کشم تا سریع تر از شر خودم خلاص شم .

. از دست خودم عصبانی ام واسه همین شب ها با اینکه خسته ام نمی رم بخوام و خودم را زجر می دم . تو خواب هم انگار کلی خودم را اذیت می کنم . وقتی از خواب پا می شم یه جای چنگ جدید رو تنم پیدا می کنم . چند شب پیش وقتی از خواب بیدار شدم جایه یه گاز رو مچ دستم بود! مثل این خو آشاما ! ولی حیف که خون آشامی وجود نداره ! حیف که همه این چیز ها فقط تو فیلم ها و کتاب هاست ! هیچ چیز هیجان انگیزی تو این دنیای لعنتی وجود نداره !



مرداد ۱۱، ۱۳۸۹

...




جواب کنکور امسالی ها هم اومد !

....

متاسفم . یه مدته که هیچ حسی ندارم. هیچ وقت تو خرج کردن احساساتم خسیس نبودم ، ولی الان احساسی ندارم که بخوام خرجش بکنم !