متاسف می شم وقتی می بینم یه دکتر 55 ساله ، با کلی لوح تقدیر و مدرک ایرانی و خارجی که به دیوار های مطبش نصب کرده ، با یه کروات که نماد تحصیلات خارج از کشوره ، با شنیدن یک تعریف کوچولو خر می شه و تازه حاضر میشه وظایفشو انجام بده . متاسف می شم وقتی منشی همین آقای دکتر ، میگه سوال پزشکیتونو از من بپرسید و نمی فهمه که در این حد نیست ! متاسف میشم وقتی می بینم یه آقایی با خانومش داره راه می ره به کس دیگه ای زیادی نگاه می کنه ! بیشتر متاسف می شم وقتی یه پسر در کنار دوس دخترش این کار رو می کنه ! اگه از دوس دخترش راضی نیست عوضش کنه ، اگه هست چرا بیش از حد نگاه می کنه ؟ تاسف می خورم که تقریبا 90% زوج ها برای هم عادی شدند ! تاسف می خورم که ... . چرا انقدر چیز های تاسف بار زیاد می بینم؟
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد // نمی خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت // ولی بسیار مشتاقم كه از خاك گلویم سوتكی سازد // گلویم سوتكی باشد بدست كودكی گستاخ وبازیگوش // و او یك ریز و پی درپی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد // وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد // بدین سان بشكند دایم سكوت مرگبارم را
مرداد ۱۴، ۱۳۸۹
تاسف می خورم ! تو هم بخور !
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
سلام...نميدونم توي اين مدت ،يعني از اولي كه وبلاگمو ساختمفتنها كسي كه ميومدم هر دفعه آپ هاشو ميخوندم تو بودي...مطالبت و دوس دارم...بازم سر ميزنم...راستي آپ كردم...فعلا باي
ارسال یک نظر