اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۹

مهر بر لب زده خون مي خورم و خاموشم !

گاهي بد جور مي زنه به سرم . مثل امروز !امروز كه ... امروز كه ديدم ... بي خيال !
من يك خرم ! يك خر كامل ! اما اي كاش يك خر نر مي بودم . خر نر مي تونه هر عر عري بكنه ، اما من چي ؟ كه هم خرم و هم ماده !بايد خود خوري كنم ! بايد كاري كنم كه صداي عر عرم در نيايد ؟ مگر مي شود ! خر را همه با عرعرش مي شناسند !
پيوست يك : پير مرد باز ! من يك پير مرد بازم زيرا دوست دارم عرعر هايم را نثار مردي كنم كه 10 سال از من بزرگتر است !
پيوست دو : بعد از نوشتن اين پست هلا زنگ مي زنه و خر بودن من را تاييد مي كنه !

۴ نظر:

زلهئرمرا گفت...

من پیر مرد باز تر ترم !!!
زیرا عرعرم را نثار کسی می کنم که 12 سال از من بزرگتر است :))
حاشیه:خودت گفته بودی با یه اسن عجیب و ناشناس بکامنتم :)

Brego گفت...

اسمت زيادي ناشناسه !
همون مهندس خودموني ديگه ؟

Brego گفت...

شايدهم همون گيتاريست خودموني ؟

زهارانن گفت...

همون جوجه مهندس سال کفی ترم اولی (الان دیگه ) دومی ام
:))